صلاح الدین قره تپه

معلم شهید مسعود شاهمرادی

شهید مسعود شاهمرادی فرزند حاج علیداد شاهمرادی (از فعالان بسیج شهرستان گیلانغرب) در سال 1348در خانواده ای مذهبی در یکی از روستاهای حومه شهرستان گیلانغرب به نام کله جوب به دنیا آمد ازهمان بدو تولد در دامن مادری پیرو زهرای اطهر(س) رشد و نمو نمود و الفبای عشق به ائمه اطهار را در لالایی های مادر و داستانهایی که از زبان ایشان از امام حسین (ع) می شنید  آموخت و با توجه به اینکه پدرش از مسئولین هیئت عزاداری بود از همان اوان کودکی جزء خدام حسینی (ع) در آمد. مسعود از همان طفولیت از هوش و استعدادی منحصر به فرد برخوردار بود و در سن پنج سالگی به مدرسه سپاه دانش ان موقع رفت و تا وقتی که سنش به هفت سال رسید موفق شد مدرک دوم ابتدایی را دریافت نماید او بسیار مودب و با وقار بود ایشان تحصیلات ابتدایی را در همان زادگاهش به اتمام رساند و برای ادامه تحصیلات راهنمایی به شهر قصرشیرین عزیمت نمود و تا گرفتن دیپلم در آن شهرستان به تحصیل ادامه داد. وی سپس برای ادامه تحصیل به کرمانشاه رفت و موفق به اخذ مدرک فوق دیپلم شد. با توجه به اینکه مسعود از همان ابتدا نسبت به رژیم سفاک پهلوی نظری مساعد نداشت با در آمدن در سلک سپاهیان دانش ضمن خدمت به بچه های مناطق محروم و تلاش در راه ارتقاء معلومات آنها، نسبت به افشاگری علیه رژیم در جلسات درس اقدام نمود و جوانان و نوجوانان را با اهداف شوم رژیم آشنا ساخت و سپس با اتمام خدمت در سپاه دانش در جرگه معلمین دلسوز مشغول خدمت شد. با شروع جنگ تحمیلی او که همواره عشق شهادت را در سر می پروراند با رها کردن درس و مدرسه به ندای رهبر انقلاب لبیک گفت و لباس رزم و جهاد را بر تن نمود. آن ایام با توجه به اینکه پدر ایشان هم جزء بسیجیان بود و شهر هم زیر حملات توپخانه بعثیون قرار داشت به گفته پدرش چندین مورد از سوی پدر از ایشان خواسته شد به میان خانواده برگردد و به صیانت و نگهداری مادر و خانواده مبادرت نماید و به کارهای خانه مشغول شد ولی شهید مسعود با التماس از پدر سرانجام او را متقاعد ساخت که چگونه رواست شما در صحنه جهاد باشید و مرا از این فیض عظیم واکمل محروم نمائید و گفته بود من هم می خواهم در این جهاد شرکت داشته باشم اگر زنده ماندم که در خط ولایت تحت فرمان امام خواهم بود و اگر شهید شدم که به اربابم حسین بن علی (ع) ملحق شده ام. تا اینکه در سال 60 که حمله شیاکوه و دشت گیلانغرب در حال انجام بود ایشان به عنوان مسئول گردان به همراه جمعی از برادران بسیجی برای گشت و ضربه زدن به نیروهای دشمن رفته بودند در منطقه تنگه حاجیان روی مین دشمن رفت و ندای هل من ناصر امام حسین (ع) و فرزند آن امام همام یعنی امام خمینی (ره) را لبیک گفت و به درجه رفیع شهادت نایل آمد. بدن پاکش بعد از اینکه توسط یکی از بسیجیان همراه از میان تله های انفجار و مین به پشت جبهه منتقل شد، غسل و کفن و در مزار دوم شهدای شهرستان گیلانغرب به خاک سپرده شد. یاد و خاطرش گرامی و روحش شاد باد

برچسب
مطالب مرتبط

افزودن دیدگاه جدید

About text formats

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.